چیزی شبیه شعر

سروده های آدم

عکس نوشته120 - ...اصلا خوب نیست!

+ نوشته شده در  سه شنبه 24 اسفند 1395ساعت 15:46  توسط آدم ADM 

عکس نوشته119 - آمدی بهار؟

+ نوشته شده در  سه شنبه 24 اسفند 1395ساعت 15:44  توسط آدم ADM 

عکس نوشته118 - دل شکسته

+ نوشته شده در  سه شنبه 24 اسفند 1395ساعت 15:41  توسط آدم ADM 

عکس نوشته117 - سرود سکوت

+ نوشته شده در  سه شنبه 10 اسفند 1395ساعت 14:13  توسط آدم ADM 

شب شکن

قلب  چون  آيينه  را  آهي  ،  سراپا  بشكند

يك  نگاهت  صبر صد  ايوب ، يكجا بشكند

شمع  عمر ما ، به بازي  نسيمي بسته است

پاره  سنگي  مي تواند  ،  جام  مينا  بشكند

گر دل آن سنگدل با دل شكستن خوش شود

ما  رها  كرديم  در دستان  او ،  تا  بشكند

برسرهر كوچه ، جمعي مدعي درهاي وهو

پهلواني كو ! كه  تا اين  جمع غوغا  بشكند

زير بار غم  دوتا  شد ،  پشت  ما  دلدادگان

مي شود روزي  بيايد ،  پشت غم  را بشكند

ما نخورديم  از وصالش جرعه اي  وعاقبت

جام ها  و كوزه ها  را  ،  بر سر ما  بشكند

گر چه  نوح  عشق ،  كشتيباني دل  مي كند

ترسم اين  زورق ، ميان  موج غم ها بشكند

آتش عشق است وبا آتش توان خاموش كرد

همچو  شيريني  مگر ،  بازار  ليلا  بشكند

نيستم  نوميد  ،  از  روي  سياه  بخت خود

اين شب  تيره ،  يقينن  صبح  فردا  بشكند

 

#ادم

+ نوشته شده در  سه شنبه 10 اسفند 1395ساعت 14:09  توسط آدم ADM 

از آیینه ها بپرس

 

من از نگاه تو با عشق آشنا شده ام

به لطف خنده تو، غرق در بلا شده ام

شنیدم از لب تو حرف های مثل شکر

و بی هوا، به قند تو مبتلا شده ام

خمیده قامتم ، اما نه زیر بار زمان

به روزگار جوانی، ز غصه تا شده ام

ز عافیت طلبی نیست دست ما به عصا

عصا گرفته ام، از آنکه خود عصا شده ام

میان من و تو یک جمع، فاصله افتاد

ببین دوباره برای شما ، شما شده ام

دوام آتش عشقت ، دو شعله بیش نبود

 دوباره چون نی تنهای بی نوا شده ام

گذشت کار من از شرح عاشقی دادن

برو بپرس از آیینه ها، چرا شده ام

 

#ادم

+ نوشته شده در  يکشنبه 1 اسفند 1395ساعت 11:00  توسط آدم ADM 

از عشق بگو

شبیه باد ، بهار از پی بهار می گذرد

نشسته ایم من و تو، و روزگار می گذرد

شبیه من که قرارم ز دست رفت، نسیم

به یاد زلف سیاه تو ، بیقرار می گذرد

تمام ثانیه هایم، پر از خیال تو شد

و لحظه لحظه عمرم، در انتظار می گذرد

اگر به بوی گلی دل سپرده ای ، بدان

که راه خانه اش از کوی خار می گذرد

ببین که می رسد از سوی دشت، پیک غبار

خبر رسید، از این جاده، سوار می گذرد

برای گفتن از عشق ، فرصت کمی داریم

بگو ! بگو ! که وقت قرار می گذرد

 

#ادم

 

+ نوشته شده در  يکشنبه 1 اسفند 1395ساعت 10:52  توسط آدم ADM 

عکس نوشته116 - رها

+ نوشته شده در  شنبه 30 بهمن 1395ساعت 9:02  توسط آدم ADM 

عکس نوشته 115

+ نوشته شده در  شنبه 30 بهمن 1395ساعت 9:00  توسط آدم ADM 

عکس نوشته 114

+ نوشته شده در  دوشنبه 25 بهمن 1395ساعت 18:15  توسط آدم ADM 

بار عشق

 

بر دوش دل نهاده ام ، باري به نام عشق

ويران شدم ،  به زير آواري به نام عشق

مي خواستم  گلي بچينم  از كمال  دوست

اما به دل نشست از او،خاري به نام عشق

پاييز  پيري  ،  از  كنار باغ  من  گذشت

پر شد سرم  ، ز باد  پنداري به نام عشق

افسون  خط   و  خال  روي  دلبري شدم

پرورده ام در آستين ، ماري به نام عشق

تاوان اين گناه  ،  كه  ايمانم  ضعيف بود

افتاده ام  ، به  دام  مكاري به  نام  عشق

دزدانه  آمد  از سر  ديوار  دل  ،  شبي

برد عقل را ،به زورافساري به نام عشق

گفتم   مگر  به   همت  تقوا  رها   شوم

كي مي شود حريف بيعاري به نام عشق

من  هي   دليل  عقل  را  تقرير مي كنم

دل  مي كند  اقامه ، انكاري به نام عشق

در  آرزوي  سر  به  دامان   تو  داشتن

جان داده ايم  بر سر داري  به  نام عشق

اينجا خبر ز شادي و شور و ترانه نيست

ماييم و درد و رنج و بيماري به نام عشق

از  دست   روزگار  گرفته   دلم  ،  اگر

آتش زدم  دوباره  سيگاري  به نام عشق

 

# ادم

+ نوشته شده در  دوشنبه 25 بهمن 1395ساعت 18:08  توسط آدم ADM 

سودایی

 

سوداي سر زلف تو مجنونم كرد

جادوي دو چشمان تو افسونم كرد

در حلقه ي عاقلان عالم بودم

عشق تو از آن دايره بيرونم كرد

#ادم

+ نوشته شده در  يکشنبه 24 بهمن 1395ساعت 11:24  توسط آدم ADM 

به افتخار شما

 

         چراغ روشن خورشید، از تبار شماست

سپیده ای که پس از شب دمید، کار شماست

اشاره ای به تو دارد هلال روشن ماه

زلال چشمه و آیینه ، نام مستعار شماست

گمان کنم تو همان لیلی مثالی عشقی

که بی شمار ، مجنون در انتظار شماست

لب من و گل گلدان پشت پنجره ها

اگر به خنده شکوفا شد از بهار شماست

من از بهشت به دنبال عشق آمده ام

و سیب، سرخی لب های بی قرار شماست

به شوق دیدن رویت غزل نوشت، قلم

هر آنچه گفتم و خواندی، به افتخار شماست

#ادم

+ نوشته شده در  يکشنبه 24 بهمن 1395ساعت 11:20  توسط آدم ADM 

غنچه پیوند

 

این قلب هزار پاره را بند بزن

بین من و تو دوباره پیوند بزن

هرچند که ما باغ زمستان زده ایم

ای غنچه ! بیا دوباره لبخند بزن

#ادم

+ نوشته شده در  شنبه 23 بهمن 1395ساعت 11:50  توسط آدم ADM 

انتظار

 

نيمكت سيماني سرد است

دانه هاي برف سرد است

گنجشك ها خاموشند

كلاغ ها خاموشند

فواره ها را بسته اند

 

برگ هاي حالا قهوه اي

حوصله جيغ كشيدن ندارند

وقتي زير پا مي مانند

 

روي همان نيمكت سيماني

رو به همان خيابان درختي

نشسته ام

 

زير همان بيد

كه حالا گيسوانش سفيد شده است

در انتظار بهار

مانند موهاي من

در انتظار تو !

 

#ادم

+ نوشته شده در  شنبه 23 بهمن 1395ساعت 11:45  توسط آدم ADM 

سیب عصيان

 

تصنيف عشقم, زخمه اي بر پرده شورم

آواز شوقم ، همنواي  تار و تنبورم

اينجا ميان ظلمت  تنهايي  خاموش

در جستجوي جرعه اي از چشمه نورم

مشتاق مهماني  سيب سرخ عصيانم

در آرزوي  ديدن  حواي  مغرورم

چشمان زيباي تو ذات دل بري دارد

من هم اگر دل داده ام، جان تو مجبورم

سرگشته مي رفتم ، ميان نااميدي ها

گرماي  لبخند  شما  شد آتش طورم

قلبم  شبيه  ماهي  و تو مثل دريايي

يك گوشه دل جا بده، از خود نكن دورم

 

#ادم

+ نوشته شده در  چهارشنبه 20 بهمن 1395ساعت 21:51  توسط آدم ADM 

خاطره های وفادار

 

تا  نشد غرق  سياهي ها ،  شبي  فردا  نشد

هيچ كس عاشق نشد ، تا مثل ما رسوا  نشد

در بهشت  زهد و تقوا هم  نمي بيني  كسي

روي  گندمگون  او  ديد  و دلش اغوا  نشد

خواستم  دل  را  رها سازم ،  ز بند عاشقي

پينه   پيشاني ام  هم  ،  حافظ   تقوا  نشد

بي وفايي كردي و رفتي  كه  تنهايت  شوم

خاطراتت   با وفاتر  بود  و  دل  تنها   نشد

عقل هم مي خواست تا روشن شود چشمش به تو

پشت  پا بر پادشاهي  زد ،  ولي  بودا  نشد

سنگ جاي قلب دارد هركه چشمت ديد وباز

انقلابي  چون سر  ما  ، در دلش  برپا نشد

بي تو بردم  تشنگي ام را به  سوي آسمان

ابر ساقي شد  ولي  او هم حريف  ما  نشد

 

#ادم

+ نوشته شده در  چهارشنبه 20 بهمن 1395ساعت 21:46  توسط آدم ADM 

عکس نوشته 113

+ نوشته شده در  سه شنبه 19 بهمن 1395ساعت 11:49  توسط آدم ADM 

غزل عمر

 

کویر بخت ما را فصل باران می رسد آخر

صدای موج ، تا گوش بیابان می رسد آخر

اگر چه سخت می گردد جهان برکام ما امروز

تحمل کن که روزی دور آسان می رسد آخر

ز بی مهری یاران، داغ ها بر قلب  خود داری

صبوری کن که هردردی به درمان می رسد آخر

اجابت می شود این بغض های در گلو مانده

شبی دست دعای ما ، به دامان می رسد آخر

کبوتر با کبوتر می کند پرواز روزی باز

پریشان دل به گیسوی پریشان می رسد آخر

خراب انتظاری و خمار جرعه ای دیدار

زمان مستی چشمان گریان می رسد آخر

غزل های قشنگی ثبت کن در دفتر عمرت

کتاب زندگی روزی به پایان می رسد آخر

#ادم

 

+ نوشته شده در  سه شنبه 19 بهمن 1395ساعت 11:47  توسط آدم ADM 

عکس نوشته 112

+ نوشته شده در  دوشنبه 18 بهمن 1395ساعت 11:51  توسط آدم ADM